سعید نخعی گلپایگانی
شرح احوال مرحوم آیةالله آقا شیخ عبدالله گلپایگانی
تولد وتحصیلات ابتدایی
آقا شیخ عبدالله گلپایگانی عالمی جلیل وفقیهی متبحر ومحققی فاضل بوده، درسال1285ق درروستای ملازجان گلپایگان متولد شد ، تحصیلات ابتدایی ومقدماتی رادرگلپایگان سپری نمود وبرای ادامه تحصیل به اصفهان سفر کرد ومدتی درحوزه اصفهان به تحصیل پرداخت وسپس راهی نجف اشرف شد.
زندگی علمی
درنجف مدت مدیدی از محضرمرحوم آخوند خراسانی بهره برد تا این که جزء شاگردان مبرز و مخصوص ایشان قرارگرفت وهیچ وقت ازاوجدانشد،اوعلاوه بر این که مباحث دروس استاد رابرای بعضی ازشاگردان تقریرمی کرد ، مجلس درس وبحث نیزداشت وعده ای از فضلادرمجلس درس او حاضر می شدند واز او استفاده می کردند، از جهت علمی در سطح بسیاربالایی قرارداشته به نحوی که در آن زمان جزء علمای طرازاول نجف محسوب می شده.
مرحوم آیة الله العظمی بروجردی فرموده بودند:«وقتی که در اصفهان بودم فضلای درجه اول حوزه ، اهل گلپایگان بودند ، به نجف اشرف هم که مشرف شدم اول فاضل واول شاگرد حوزه پرعظمت مرحوم آخوندخراسانی ،آقاشیخ عبد الله گلپایگانی بود.»
مرحوم آیة الله اراکی نقل کرده بودند که حاج شیخ عبدالکریم حایری در وصف حاج شیخ عبدالله گلپایگانی فرموده بودند:«ایشان در میان اهل بحث ما مثل ومانند نداشت.[1]»
سیدهبة الدین شهرستانی می گوید « در دوره ای که ما در درس آخوند خراسانی بودیم تنها یک نفر جرأت حرف زدن داشت واو شیخ عبدالله گلپایگانی بود وقتی شیخ دهان باز می کرد تامطلبی رابگوید آخوند می فرمودند:جوان فاضل ماحرف دارند وآن وقت با دقت هر چه تمام تر به حرف شاگرد خود گوش می داد ودر مقام پاسخ گویی به اشکال او بر می آمد و گاهی این دوباهم می گرفتند ومجلس درس در سکوت محض فرو می رفت وبسیار تماشایی ودیدنی بود این زد وخورد علمی استاد
وشاگرد.»[2]
ایشان در مباحث علمی آنقدراحاطه وتبحر داشتند که دربعضی از مواقع در جلسات درس وبحث برمرحوم آخوندخراسانی که استاد کُل بودند فایق آمده ودربعضی از مباحث مبنای او را تغییر می داد ، این احاطه علمی در وجود شخصی مانند ایشان که آن وقت در سن جوانی بوده بسیار مهم وحایز اهمیت است.
مرحوم آیة الله العظمی حاج آقاعلی صافی گلپایگانی نقل فرموده بودند از حضرت آیة الله العظمی سید جمال الدین گلپایگانی که ایشان فرموده بودند:یک روز دیدم آقا شیخ عبدالله گلپایگانی عبایی نو پوشیده ، سوال کردم که این عبا از کجا است ؟ گفت آقای آخوند خراسانی فرستاده وفرموده این عبا برای این است که مرا از یکی از مبناهایم برگرداندی.
در نامه مرحوم آخوند خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی درپاسخ به مجلس شورای ملی مبنی بر انتخاب بیست نفر از علما ومجتهدین ومتدینین ومطلعین از مقتضیات زمان ، جهت عضویت در مجلس شورا ونظارت برقوانین موضوعه وتطبیق آن با احکام شرعیه که در این خصوص مراجع معظم تقلید نجف ،تعدادبیست نفر ازعلمای طراز اول نجف وایران را معرفی نمودند که از جمله آنها یکی آقاشیخ عبدالله گلپایگانی ازنجف ودیگری آخوند ملازین العابدین نخعی از گلپایگان بوده است[3].
تالیفات
ایشان علاوه بر تدریس دارای تالیفاتی هم بوده که در اینجا به بعضی از آنها اشاره می کنیم.
1-کتاب«التبر المسکوک»در حکم لباس مشکوک.
2-کتاب «فصل القضاء».
3-تقریرات دروس فقه واصول مرحوم آخوند خراسانی.
مراجعت به اصفهان
ایشان به علت کسالتی که داشتند به دستور پزشکان معالج برای تغییر آب وهوا ازنجف به ایران آمده وبرای مدتی دراصفهان ساکن گردیدند ، علامه وحکیم فرزانه شیخ محمدحسین فاضل تونی[4] (متولد1298-متوفی1380ق) که در آن زمان در اصفهان بودند مقام ایشان را فیض بزرگ وموهبتی عظیم دانسته واز مجلس درس اصول ایشان فایده ها اندوخت.آقای فاضل فرموده بودند:«مجلس درس حاج شیخ عبدالله گلپایگانی ازلحاظ استفاده از مجالس کم نظیربود ، چرا که وی بیانی ساده ورسا و دقیق داشت وبرای تفهیم مطالب ، مثال های ساده از زندگی روزانه می آورد.ازطرف دیگر، حوزه درسش-به خلاف رسم آن عهد- آرام وبدون هیاهو وجرّ و بحث بود ، طرز استدلالی که از ایشان در باره قاعده ترتّب شنیدم از هیچ یک از استادان دیگرنشنیدم.»[5]
بازگشت به نجف اشرف
سکونت اشان دراصفهان چندان طولی نکشید که مجددا به نجف اشرف برگشتند ودر آنجا بیماری او سخت شد تا سرانجام پس ازگذشت مدت چهل دو سال ازعمر گرانقدرش در سال1327ق درحالی که فرزندی نداشت وفات نمود ، دراین جا بود که استا بزرگوارش مرحوم آخوند خراسانی به پاس مقام علمی او به نیکوترین وجه به تجهیز او پرداخت وپس ازدفن او در وادی السلام نجف ، مجلس فاتحه برایش برپا کرد ودر سوگ چنین شاگرد عالمی اندوهناک شد.
قصه بعد ازفوت
مرحوم آیة الله اراکی به نقل ازآیة الله میلانی فرموده بودند که شخصی بعد از فوت آقاشیخ عبدالله ایشان را در خواب دیده بود که ایشان فرموده بودند که پس از فوت ، از من سوال کردند که چه آورده ای؟ گفتم درس وبحث ، ملایکه در آن خدشه کردند ، من جواب دادم ، دوباره خدشه کردند ، باز جواب دادم ، برای مرتبه سوم خدشه کردند که بالاخره نتوانستم جواب بدهم ، گفتند دیگرچه داری ؟ گفتم نماز، روزه وعبادات ، بازخدشه کردند که جواب دادم ، برای مرتبه دوم و سوم خدشه کردند که عاقبت از جواب باز ماندم ، گفتند دیگرچه داری ؟ گفتم زیارت وتوسل ؛ درآن ها هم مانند قبلی ها خدشه کردند ، عاقبت عاجز شدم ، گفتند دیگر چه داری؟جواب دادم چیزی ندارم ومایوس شدم، آنگاه آن ها گفتند تو نزد ما دُرّی گران بهاء داری ،گفتم من دُرّی نداشتم ، گفتند چرا بیاد داری آن وقتی که یکی از تجار، از گلپایگان برای زیارت اعتاب مقدسه به کربلا آمده بود ، تو شنیدی و خواستی از نجف نزد او بروی ومقداری کمک مالی بگیری ، رفتی مرکبی کرایه کنی که به کربلا بروی نتوانستی ، زیرا دو ریال کرایه آن را نداشتی ! گفتی پیاده می روم ، اما دربین راه از رفتن باز ماندی وعاجز شدی ، در آنوقت نشستی وزبان به گلایه باز کردی وگفتی خدایا مَنِ آشیخ عبدالله که درس وبحث خوبی دارم چرا نباید دو ریال داشته باشم که بتوانم مرکبی کرایه کنم ؟! چرا باید این گونه سختی بکشم ؟! امابعد به فکرت رسید که این چه حرفی بود زدم ! ، پشیمان شدی وازصمیم قلب گفتی « الحمد لله رب العالمین ؛ خدایا به تمام نعمت هایی که به من دادی تو را حمد وسپاس می گویم.» همان حمدی که با اخلاص گفتی دُرّی است که نزد ما محفوظ است وهمین به درد تو می خورد[6].
در پایان این نکته را باید اضافه کرد که این قضایا همان گونه که استاد ما آیة الله خرازی می فرمودند نباید موجب یاس ونا امیدی گردد، زیرا درجات افراد ومراتب اخلاص مختلف است وهرکسی را مطابق معرفت او جزاء وپاداش می دهند اما خوبی این داستان ها از این جهت است که انسان هر قدر هم که به عمل بپردازد نباید به آن ها مغرور شود بلکه باید به فضل الهی امید وار بود.
[1] . به نقل ازدانشمندان گلپایگان ،ج 1ومکارم آثار ج 5.
[2] . ر. ک:کتاب مرگی در نور ، ص 110. (1)
[3] . کتاب اسناد روحانیت ومجلس تالیف عبد الحسین حایری، ج 1 ، ص 13.
[4] . تُون ، شهرباستانی واقع درجنوب خراسان،قدمت این شهربه قبل ازاسلام بر می گرددکه در سال1310ش نام آن به فردوس تغییر یافت.
[6] . شرح احوال حضرت آیة الله العظمی اراکی ، ص 578.